تو هم صحبتی بی نشانی غریبه
عجب با دلم مهربانی غریبه
سواری ز افسانه هایم گذر کرد
و دیدم تو همراه آنی غریبه
صدا می زنم لحظه ها را به نرمی
به جادوی شعری نهانی غریبه
کجا می شود رنگ آبی به دل زد
که همسایه با من بمانی غریبه
سراسیمه با عشق تو می گریزم
به سوی دیار جوانی غریبه
سلام عزیزم
مهربون خدای من ! با تو هستم
توئی که مژده بر هم زنی از نگاهت دور نمی مونه و کوچکترین نجوا ها رو می شنوی
از تو چه پنهان این روزها خیلی دلم برایت تنگ شده گاهی وقت نماز تنم مورمور میشه ، قرآنت رو که میبینم ته دلم قنج میره .
اصلا می خوام قربون صدقه ات برم و از عمق جان بگم : دوستت دارم
خودت خوب میدونی که با مسئولیتی بزرگ رو بر دوش گرفتم پس مثل همیشه هوای مرا داشته باش و در این مسیر یاری ام کن
بنده عاشق و شیدای تو
اگر چیزی از خدا خواستی و گفت :
باشد، همان را که خواسته ای به تو خواهد داد .
اگر چیزی خواستی و گفت :
صبر کن ، میخواهد چیز بهتری را برایت فراهم سازد .
اگر چیزی خواستی و گفت :
نه ، حتما می خواهد بهترین چیز را برایت قرار دهد .
تو دوست داری چه جوابی از خدا بشنوی ؟
سهم من از چکامه باران ، پرنده است
رودم که در حریم حضور تو جاریم
سجاده ام اگر چه پر است از نگاه تو
از هر چه غیر توست ، همیشه فراری ام
دل تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان می رساند و تنها وسیله ای است که خدا را در می یابد .
شهید چمران